تام گیتس جلد دوازدهم پروژهی مدرسهام، خانواده، دوستان و موجودات پشمالو هوپا
واقعاً دلم نمیخواهد هیچکدامِ عکسهای بچگیام را بیاورم مدرسه. هیچوقت.
ولی آقای فولِرمَن گفت اگر یادمان برود، ایمیلِ یادآوری برای والدینمان میفرستد و این قضیه را خیلی خیلی وخیمتر میکند، چون مامان خیلی زیاد به ایمیلش سر میزند و درجا میرود معذبکنندهترین عکسهایی را که از بچگیام هست، پیدا میکند.
اینیکی نازه!
مامان: «ببین چقدر قشنگ روی کاسهی توالت نشستی تام.»
من: «اینیکی رو نفرست.»
مامان: «خیلی دیر گفتی.»
(از همینالان میتوانم ماجرا را تصور کنم.)
نظرات کاربران ثبت دیدگاه
ااااا دیدی چی شد؟ هیچ کس نظر نذاشته :(